کتاب تنهایی هدفمند
0 (0)

0دیدگاه کاربران

دسته: , ,

در انبار موجود نمی باشد

کتاب تنهایی هدفمند

0 (0)

0دیدگاه کاربران

دسته: , ,

موجود

  • کاشف شاپ
  • سلامت و اصالت فیزیکی کالا
  • کاشف شاپ
  • کاشف شاپ

۱۷۰,۰۰۰ تومان

نقد و بررسی

کتاب تنهایی هدفمند

کتاب تنهایی هدفمند

این کتاب برای قطع رابطه نیست. بلکه برای برقراری رابطه (با خودتان) است.

این کتاب به شما امکان می‌دهد که:

  • به خود واقعی‌تان وصل شوید
  • با ذهن خود بهتر رفتار کنید
  • بقایای روابط خود را رها کنید
  • نسخه جدید و بهتری از خود را کشف کنید
  • سپس برخیزید و روابطی سالم و صادقانه را شروع کنید

دیدگاه خود مورد تنها بودن را عوض کنید. از اینکه دنبال «کسی» بگردید، دست بردارید و اول خودتان را پیدا کنید.

وقت گذاشتن برای تقویت رابطه خود با خودتان نباید کاری باشد که فقط زمانی انجام دهید که به پایین‌ترین حد خود رسیده‌اید. همه ما، در برخی مواقع، نیاز داریم که گاهی تنهایی هدفمند داشته باشیم.

 

کتاب تنهایی هدفمند برای اولین بار در 164 صفحه و در قطع وزیری منتشر شده است.

 

 

سرآغاز

 

گاهی باید به تنهایی روی پاهایت بایستی تا به دیگران و خودت ثابت کنی که هنوز می‌توانی بایستی.

– ناشناس


برگرفته از مقدمه کتاب تنهایی هدفمند

 

من خیلی وقت‌ها مجرد بوده‌ام. هر بار با تنهایی دست‌وپنجه نرم کرده‌ام. طرد شده‌ام. باور نکردم که جذاب و موردپسند هستم. بارها و بارها سعی کردم «با خودم قرار بگذارم» و مزخرف بود. حقیقت این است که ما انسان هستیم و قرار نیست به تنهایی زندگی کنیم. ما می‌خواهیم کسی را دوست داشته باشیم. و این اشکالی ندارد، چون از نظر بیولوژیکی به این شکل ساخته شده‌ایم. اشکال اینجاست که چون کسی را برای دوست داشتن نداریم، خودمان را گم می‌کنیم. یا اینکه خودمان را در فردی که برای دوست داشتن انتخاب کرده‌ایم غرق می‌کنیم.

من هم با مجردی دست‌وپنجه نرم کرده‌ام و هم خودم را در روابط غرق کرده‌ام. از یک رابطه جدا می‌شدم، و خیلی سریع وارد رابطه دیگری می‌شدم. در عرض چند روز، سعی می‌کردم شخص دیگری را پیدا کنم تا خودم را در او غرق کنم. چون نمی‌خواستم تنها باشم. چون نمی‌خواستم تنهایی غذا بخورم. اما در سطحی عمیق‌تر، چون می‌خواستم به خودم ثابت کنم که جذاب، دوست‌داشتنی و موردپسند هستم. و واقعاً سخت است که برعکسش را در شب جمعه‌ای که در خانه هستید و خودخوری می‌کنید، احساس کنید.

از سر ناامیدی، با پارتنرهای سابقم تماس گرفتم و بعداً پشیمان شدم. از اینکه چند نفر از دستم فرار کرده‌اند، تعجب کردم. تنهایی را عمیقاً احساس کرده‌ام. نوعی از تنهایی که شما را از شستن موهایتان یا پوشیدن لباس‌های تمیز باز می‌دارد. همه کار کردم: حتی دورم را با زنانی پر کردم که دوستشان نداشتم. و توسط زنانی که واقعاً دوستشان داشتم، طرد شدم. حتی سعی کردم به اجبار شخصیتم را تغییر دهم تا شاید یکی از رابطه‌هایم خوب پیش رود.

با این حال از اعماق وجودم می‌دانستم که باید مجرد باشم. از قصد. از بیست و دو سالگی دائماً در رابطه بودم و می‌دانستم قبل از اینکه بتوانم با دیگران رابطه سالم و معناداری بسازم، باید ابتدا با خودم رابطه بهتری بسازم.

می‌دانستم که باید خرابکاری‌هایم را پردازش کنم. الگوها را بشکنم و به درکی از خودم برسم. وابسته نباشم. و روی بخش‌هایی از زندگی‌ام غیر از عشق کار کنم. چون در زندگی چیزهایی بیشتری بجز عشق وجود دارد. شاید الآن چنین احساسی نداشته باشد. اما به من اعتماد کنید، وجود دارد.

این را بعد از طلاق فهمیدم، وقتی که در نهایت مجبور شدم به خودم، به تنهایی، و بدون حائل شخص دیگری، نگاه کنم. طلاق، مرا مجبور کرد که کل زندگی‌ام را دوباره ارزیابی کنم و ببینم که چه کار کردم و چرا. اگرچه دردناک بود، اما بهترین اتفاقی بود که برایم افتاد. چون این اولین دومینوی سفر مجردی‌ام بود که دوباره مرا به خودم متصل می‌کرد. برای اولین بار در زندگی، تنهایی را انتخاب کردم.

در ابتدا سخت بود. کسی را نداشتم که در آغوش بگیرم. آخر شب‌ها کسی نبود که با او فیلم نگاه کنم. و غیره. قرار بود تنهایی چیکار کنم؟ تنهایی هیچ کاری نکردن به این معنی است که شما یک بازنده هستید. احساس می‌کردم زندگی‌ام به پایان رسیده است.

این‌ها افکاری بودند که از ترس در ذهنم می‌چرخیدند. اما به خودم می‌گفتم که انتخاب خودم بوده. این تصمیمی نبود که معمولاً می‌گرفتم، پس باید باور می‌کردم که شخص بهتری از این امتحان بیرون خواهد آمد. شکستن الگو این شکلی است. نه فقط برای من، بلکه برای تمام مراجعینی که می‌خواهم به آن‌ها کمک کنم. این برای من سوخت بود، اکتان 92. بنابراین انجامش دادم. و دروغ نمی‌گویم. سخت بود. مثل ترک اعتیاد سخت است. اما کم کم عادت کردم و آسان‌تر شد. نه تنها آسان‌تر شد، بلکه خودم هم فرق کردم. همه چیز از درون شروع به تغییر کرد. کم کم رشد کردم.

وقتی شروع به کار روی درونم کردم (که بعداً به آن خواهم پرداخت)، توانستم روی بیرونم هم کار کنم. یا دقیق‌تر بگویم، نتوانستم کار روی بیرون را نادیده بگیرم، چون وقتی تغییر درونی اتفاق می‌افتد، به طور طبیعی به سمت بیرون موج می‌زند. مثل زمانی است که در دهه بیست سالگی‌تان متوجه می‌شوید نمی‌توانید تمام بسته چیپس را بخورید. چیزی از درون برای همیشه تغییر کرده است، مانند این رفتار جدید در کنار گذاشتن بسته چیپس‌ها قبل از خالی شدن.

در آن زمان اتفاقات زیادی برایم افتاد. بنابراین تصمیم گرفتم در موردشان بنویسم. وبلاگی به نام درمانگر خشمگین (The Angry Therapist) راه‌اندازی کردم و برای اولین بار در زندگی‌ام با آسیب‌پذیری نوشتم. دیگر خبری از هیچ دیالوگ هوشمندانه‌ای به امید فروش فیلمنامه میلیون دلاری نبود. فقط حقیقتم را نوشتم. طولی نکشید که فالوور جذب کردم، سپس ایمیل‌ها و جلسات اسکایپ و یک حرفه کامل از مراجعینی داشتم که مشاوره می‌خواستند. از قضا، بزرگ‌ترین شکست در رابطه‌ام، کاتالیزوری برای دادن مشاوره به رابطه‌ها بود – یعنی دلیل اصلی اینکه مردم از من راهنمایی می‌خواستند.

انگیزه نوشتن این کتاب از راهنمایی هزاران نفری آمد که طی دهه گذشته که به خاطر مجردی، افسردگی شدیدی گرفته بودند. بسیاری از آن‌ها مشاغل موفقی داشتند. بسیاری از آن‌ها دوستان شگفت‌انگیزی داشتند. اما چون کسی را نداشتند که ببوسند و در آغوش بگیرند، خود را شکست‌خورده می‌دیدند. آن‌ها ایده نداشتن شریک را یک نقص درونی می‌دانستند.

اکثر آن‌ها در روابط سمی و یک طرفه بودند و در عین حال فکر می‌کردند مجرد ماندن بدتر است. آن‌ها حدس می‌زدند که مشکلی در آن‌ها وجود دارد، و به سراغ من آمدند تا بفهمند آن مشکل چیست. بسیاری از آن‌ها سی یا چهل ساله بودند و احساس می‌کردند زمان در حال اتمام است. آن‌ها احساس می‌کردند که شن‌های ساعت شنی در حال خالی شدن هستند و همزمان امیدشان را بیشتر و بیشتر از دست می‌دادند.

 

غنی‌ترین خاک برای رشد زمانی کشت می‌شود که مجرد باشید

وقتی در رابطه هستید، انگیزه زیادی برای بررسی جعبه سیاه آنچه در روابط قبلی‌تان رخ داده است، ندارید. شما در رابطه جدیدی هستید. از شکست فرار کرده‌اید. حرکت کرده‌اید و در قبلی بسته شده است. بنابراین احتمال اینکه نقش خود را در رابطه قبلی به طور کامل پردازش کنید، یاد بگیرید، رشد کنید و به نسخه بهتری از خودتان تبدیل شوید، به طور تصاعدی کم است. به خصوص اگر مدت کوتاهی پس از رابطه قبلی وارد رابطه جدیدی شده باشید، که اکثر ما همین کار را می‌کنیم.

به همین دلیل است که خاک رشد در مدت زمان بین روابط بسیار غنی است. شما زمان محدودی دارید تا قبل از اینکه با شخص دیگری ملاقات کنید، روی خودتان و زندگی‌تان کار کنید. این بدان معنا نیست که وقتی در رابطه هستید نمی‌توانید رشد کنید. (این کتاب نیز در مورد همین موضوع است – بعداً در موردش بیشتر صحبت می‌کنیم.) اما بیایید قبول کنیم که وقتی در رابطه هستید، در حال ساخت چیزی با شخص دیگری هستید. شما بخشی از چیز دیگری هستید. بنابراین باید وقتی دلبسته نیستید، از زمانتان به بهترین شکل استفاده کنید.

به جای اینکه به دنبال کسی برای رابطه باشید، خودتان را کشف کنید. الگوهایتان. تعاریفتان. چگونه عشق می‌ورزید و چرا. آرزوهایتان. تغییری که می‌خواهید در این دنیا ایجاد کنید. شما باید رابطه خود با خودتان را کشف کنید. اول باید با خودتان باشید.

هدف من از نوشتن این کتاب، شروع این فرآیند برای شماست. برای اینکه شما را به خودتان معرفی کنم – که احتمالاً برای خیلی از شما، اولین بار است.

ابتدا، باید از شر یکی از بزرگ‌ترین تصورات غلط در مورد زندگی خلاص شویم؛ این ایده که شما نمی‌توانید خوشحال باشید مگر اینکه با کسی باشید. من در طول این سال‌ها هزاران نفر را مربیگری کرده‌ام و تک تک آن‌ها وقتی پیش من آمدند باور داشتند که نمی‌توانند خوشحال باشند مگر اینکه شریکی پیدا کنند. مگر اینکه ازدواج کرده باشند. مگر اینکه کسی را داشته باشند که به خانه بیاید. برای آن‌ها، مجرد بودن به این معنی بود که ناقص یا معیوب هستند. و معتقد بودند مشکلی در آن‌ها وجود دارد.

حقیقت این است که برای شاد بودن لازم نیست در یک رابطه باشید. مطمئناً یک رابطه می‌تواند شادی زیادی برایتان به ارمغان بیاورد. هیچ اشکالی ندارد که بخواهیم در رابطه باشیم – همه ما انسان هستیم. اما برای شاد بودن نیازی به بودن در رابطه نیست. این تنها راه برای یافتن شادی در زندگی نیست. خوشبختی شما منوط به دوست داشتن شخص دیگری نیست. این فقط چیزی است که در فیلم‌ها، تبلیغات، هنجارهای اجتماعی، شبکه اجتماعی و غیره به شما تحمیل شده است.

از زمانی که اولین عروسک باربی را به شما دادند و سپس به سرعت یک عروسک کن برای تکمیل شدن به آن اضافه کردند، دنیا این تصور را در شما ایجاد کرد. اما باربی هیچوقت به کن نیاز نداشت. تنها چیزی که او نیاز داشت آن شورولت کوروت بود. دنیا به او می‌گفت که به یک خانه و یک مرد نیاز دارد. (و ما هم حتی یک شغل یا شخصیت به کن ندادیم. یا از او نپرسیدیم که آیا از زن‌ها خوشش می‌آید یا نه.)

بالاخره وقت آن فرا رسیده که مجردی را بپذیریم و نقشه‌های بهتری برای شاد بودن بچینیم. وقت آن رسیده که تعاریف قدیمی را در هم بشکنیم و آن ساعت زنگدار داخلی را خرد کنیم. وقت آن رسیده که بایدها را کنار بگذاریم. تابلوی نقاشی نورمن راکول را پایین بیاوریم، سوراخش کنیم و در نهایت شنل ابرقهرمانی «مجرد بودن» را بپوشیم.

این کتاب برای …

هرکسی است که معتقد است کمتر یا ناقص است، چون هنوز «عشق واقعی» را پیدا نکرده است. برای هرکسی است که از ضربه خوردن، گول خوردن، و بیمار شدن روحش خسته شده است. برای هر کسی است که می‌پرسد آیا هنوز هم می‌تواند بچه‌دار شود. برای هرکسی است که احساس ناامیدی، تنهایی یا سرخوردگی می‌کند و نمی‌داند چه کار کند.

این کتاب همچنین برای کسانی است که در حال حاضر در رابطه هستند اما پویایی‌اش تغییر کرده است. یعنی قهر کرده‌اند. از هم جدا شده‌اند. هیچ یک دیگر خودش را نمی‌شناسد. هرکدام تقصیر را بر گردن دیگری می‌اندازد، رابطه جنسی برنامه ریزی شده یا اصلاً اتفاق نمی‌افتد، و هر دو طرف ارتباط خود را با افرادی که زمانی با هم بودند از دست داده‌اند.

ممکن است شکایت‌هایی از شریک زندگی‌تان داشته باشید اما متوجه شوید که این شکایت‌ها واقعاً ربطی به او ندارند. آن‌ها ربطی به تغییر کسی یا «تثبیت» رابطه ندارند. بلکه به خاطر این هستند که دیگر انرژی برای آن رابطه ندارید. این فقط به خودتان مربوط می‌شود.

چون نکته‌اینجاست: مجرد بودن فقط به معنای مجرد بودن نیست. مجردی یعنی یک فرد کامل بودن؛ حتی زمانی که در رابطه هستید. در واقع، مخصوصاً زمانی که در رابطه هستید. مجردی یعنی اینکه خودتان را با رابطه خود تعریف نکنید یا به آن وابسته نباشید. اول باید یک رابطه سالم با خودتان داشته باشید. اما بسیاری از ما خودمان را در روابط گم می‌کنیم. ما به بخش کوچک‌تری از یک کل تبدیل می‌شویم که توسط چیزی بزرگ‌تر – رابطه با شریک زندگی‌مان – مصرف می‌شویم. یا اینکه به صورت تکه تکه وارد روابط می‌شویم، به این امید که رابطه یا شریک زندگی‌مان، ما را دوباره کنار هم قرار دهد. و همه ما می‌دانیم که آخرش چه می‌شود.

یک رابطه موفق، رابطه‌ای است که در آن دو نفر کامل با هم جمع می‌شوند و با یکدیگر زندگی می‌کنند، نه به خاطر یکدیگر. برای انجام این کار، ما باید رابطه سالمی با خودمان داشته باشیم، اما چه کسی به ما یاد می‌دهد که چگونه‌این کار را انجام دهیم؟ در مدارس هیچ آموزشی در مورد مرزها، استقلال و دانش به ما داده نمی‌شود. و مطمئناً اکثر ما روابط سالمی با خودمان نداریم. انسان‌ها با کتابچه راهنما به دنیا نمی‌آیند، بنابراین ما هیچوقت یاد نمی‌گیریم که واقعاً چگونه از خودمان مراقبت کنیم، با آن ارتباط برقرار کرده و رابطه سالمی با خودمان ایجاد کنیم. ما می‌دانیم چه نرم‌کننده‌ای برای موهایمان بهتر است. می‌دانیم باید از چه غذاهایی دوری کنیم. می‌دانیم چگونه از دیگران مراقبت کنیم. اما نمی‌دانیم چگونه روح خود را تغذیه کنیم.  نمی‌دانیم چطور خودمان را شارژ کنیم. نمی‌دانیم چگونه تحریف‌های شناختی خود را برطرف کنیم. نمی‌دانیم چطور بفهمیم چه کسی هستیم. نمی‌دانیم چگونه واقعاً خودمان را دوست داشته باشیم. نه به روش «چک‌لیستی»، بلکه به روشی عمیقاً صادقانه و پایدار که ما را از درون تغییر دهد. راهی که باعث می‌شود داستان خود را درک کنیم و بپذیریم. و باعث شود بدانیم چه کسی هستیم و ارزشمان چیست.

و در نهایت، این کتاب برای کسانی است که هیچوقت مجرد نبوده‌اند. برای شمایی که همیشه در رابطه بوده‌اید، شاید از دوران دبیرستان، از رابطه‌ای به رابطه‌ای دیگر پریده‌اید و همان الگوهای ناکارآمد را بارها و بارها تکرار کرده‌اید. تنها چیزی که برایتان تغییر می‌کند، چهره‌هاست. دوستانتان می‌گویند «تو باید تنها باشی» و شما پاسخ می‌دهید «نمی‌دانم چطور!» آن‌ها فکر می‌کنند که دروغ می‌گویید، اما حقیقت این است که شما می‌ترسید. از خودتان ناراحت هستید و پنهان شدن در وجود شخصی دیگر برایتان بسیار آسان‌تر است. اما پنهان شدن در یک رابطه یا شخصی دیگر، توانایی شما برای گسترش و کشف پتانسیل‌هایتان به عنوان یک انسان را کاهش می‌دهد. شما این را می‌دانید. و می‌دانید که باید روی ایجاد رابطه خود با خودتان کار کنید. اما نمی‌دانید چطور این کار را انجام دهید. شما به یک نقشه راه نیاز دارید.

 

 

 

مقدمه. 8

اقدام اول: خود (اتصال به خود). 18

چگونه با تنهایی کنار بیاییم. 19

من خودم را از طریق دونات، هالتر و موتورسیکلت پیدا کردم. 23

لحظه اتاقک حمام من.. 26

چگونه دوباره به خودم وصل شدم. 28

خود مراقبتی اولین قرار شماست… 36

دویدن تا ثابت باقی ماندن.. 37

این پیستون‌ها را پمپ کنید وگرنه موتور زندگی‌تان حرکت نمی‌کند. 42

حتی زن شگفت‌انگیز هم گاهی اوقات باید دستبندهایش را در بیاورد. 45

چگونه با ذهن خود بهتر رفتار کنیم. 51

برای اتصال، جدا شوید. 59

اولین عرق دلچسب من.. 60

پیدا کردن روح خود. 63

از جزیره خارج شوید وگرنه همیشه تام هنکسی خواهید بود که با یک توپ والیبال صحبت می‌کند. 67

چگونه در بزرگسالی دوست پیدا کنیم. 72

اقدام دوم: بقایای رابطه (رها کردن). 78

سفر عشق ما 79

هیجان و رابطه. 83

جستجوی عشق زودتر از آنچه فکر می‌کنید شروع می‌شود. 86

تریسی چپمن زندگی مرا نجات داد. 89

پشت سر گذاشتن واقعاً چه شکلی است… 92

«بدنم همه چیز را می‌داند». 93

«همسرم دیگر مرا راضی نمی‌کند». 95

تجربه عشقی بعدی من (حرکت به سمت) 98

هنر خیابانی، یک طوطی و موهای بلندی که نمی‌توانستم کوتاه کنم. 101

حالا بروید و چیزهای جدید کشف کنید. 110

«روز عروسی می‌دانستم که یک اشتباه است». 112

اپلیکیشن‌های دوستیابی، و دایرکت ها 115

یکی از رایج‌ترین اشتباهات در روابط.. 122

اقدام سوم: نسخه جدید و بهتر. 125

خاتمه دادن آن چیزی نیست که فکر می‌کنید. 126

سگمان مرد ← بالاخره با همسر سابقم صحبت کردم← موهایم را کوتاه کردم. 131

«آیا با دختران سفید پوست قرار می‌گذاری؟». 135

یک زندگی‌ایده آل دارای خرده شیشه است… 140

چگونه زندگی کنیم. 142

نبود مشکل به این معنی نیست که هیچ مشکلی وجود ندارد. 147

اولین تجربه قارچ من.. 149

طرح‌های اولیه خود را پاره کنید. 153

برای خودتان ارزش قائل شوید. 157

با فرکانس بالاتر زندگی کنید. 160

زمان باور دوباره فرا رسیده است… 162

افکار نهایی: تک تک روزها. 163

درباره نویسنده 164

نمایش کامل نقد و بررسی
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید افزودن دیدگاه

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش
انصراف ثبت پرسش

هنوز هیچ سوالی وجود ندارد. اولین کسی باشید که برای این محصول سوالی مطرح می کنید.

برای هر پاسخ جدید یک اعلان برای من ارسال کن.

محصولات مرتبط